– «حاج عمو» بزرگ فامیل بود؛ از آن بزرگترها که عصر تابستان قالی کهنه را گوشه حیاط پهن میکرد، در خانه را نیمه باز می گذاشت و کنار سماور مینشست تا مهمانی از در بیاید و خانه شلوغ شود. عادت کرده بود عصرها نوه نتیجه ها بیاید داخل حیاط؛ شلوغ کنند از تک درخت حیاط بالا بروند و شیطنت کنند. آنوقت خودش یک حبه قند گوشه لبش می گذاشت، نعلبکی را از چای لبالب می کرد و هورت می کشید.
دو تا از دندان هایش طلا بودند. موقع خندیدن حواسش بود که طوری بخندند که برق طلا به چشم طرف مقابل بیاید. حاج عمو فقط ریش سفید فامیل نبود که موقع دعوا یا معامله زمین و ملک شاهد عینی ماجرا باشد یا در مراسم عزا بالای مجلس بنشیند و همه به او عرض ارادت کنند، از «شیرینی خوران» گرفته تا «ختنه سوران» همه جا دعوت بود. حرفش حرف بود مثل یک پدرسالار.
یکی از نقشهایی که فامیل به حاج عمو داده بود، خواندن دعای عاقبت بخیری برای تازه عروسهای فامیل بود. آنوقتها وقتی عروس را به خانه داماد می آوردند، همه راه باز میکردند که حاج عمو بالای مجلس بیاید. برای عروس و داماد دعای خوشبختی کند و به عروس خانوم اجازه جلوس بدهد. اما این مراسم برای حاج عمو تشریفات خاص خودش را داشت. اول از همه شیرینی جلوس عروس خانوم را نقدی می داد که حرف و حدیث نباشد بعد با کمک محارم عروس شال قرمزی که با نان و نمک در خانه پدری به کمر عروس بسته بودند تا برکت به خانه شوهر ببرند را باز می کرد.
وقتی میخواست دعایش را زمزمه کند، کلاه شاپوی طوسی رنگش را اول روی سر داماد و بعد عروس میگذاشت و آخرش هم به زبان آذری میگفت «خداوند به دامنتان برکت بدهد و صاحب ۷ پسر و یک دختر شوید!»
در همه عروسیهایی که به یاد قدیمیهای فامیل میآید، این نسبت پسر و دختر همیشه ثابت بود؛ همه دعا میکردند که جوان نورسته شان هفت پسر بیاورد و یک دختر که چراغ خانه باشد؛ همه همین را گفته بودند و حالا همین جملات به حاج عمو رسیده بود و او هم بی کم و کاست تکرار میکرد.
حاج عمو خودش ۶ پسر داشت و ۵ دختر. سه تا را هم «آل» سر زا برده بود؛ میگفت بچه زیادش خوبه و تا آخر عمر هم روی حرفش ماند. جهانبینی حاج عمو مثل خیلی از همسالانش این بود که پسر باید ۲۰ سالگی زندگی تشکیل دهد وگرنه تباه می شود. خودش هم پسرهایش را سر موقع فرستاد سربازی و یکسال بعد از آن برایشان آستین بالا زد.
همه پسرهایش همینطوری داماد شدند؛ تا قبل از سربازی کنار دست حاج عمو در کارگاه چوب بری کار یاد گرفتند؛ سربازی رفتند و بعد تشکیل خانواده دادند؛ دو سال اول زندگی اتاق پشتی خانه پدری مهمان پدر بودند و بعد که دستشان به دهنشان رسید و خانهای دست و پا کردند، از آنها جدا شدند.
دخترها هم همینطور؛ همگی قبل از اینکه دهه دوم زندگی شان تمام شود، خانه بخت رفته بودند و بیست سالگی یکی دو تا بچه داشتند.
اما حرفهای حاج عمو در باب زیاد بچه داشتن فقط برای بچههای بزرگتر خریدار داشت که هرکدام چهار پنج تا بچه داشتند؛ بقیه ترجیح دادند خود را با مُد روز جامعه تطبیق دهند؛ همان موقع که از تلویزیون گرفته تا قوطی کبریت همه جا می نوشت: «فرزند کمتر = زندگی بهتر» . برای همین اغلب یا ۲ تا بچه آوردند یا با سه بچه پرونده بچه دار شدن را بستند طوری که وقتی کاسه عمر حاج عمو سرامد، ۳۸ تا نوه داشت.
حدود یک دهه بعد از مرگ حاج عمو، خیلی از این رسومات و بایدهای فامیل برچیده شد؛ دیگر از دعای عاقبت بخیری با آن شکل و شمایل قدیمی خبری نبود عددها کم شده بود و فامیل به سه پسر و یک دختر رضایت داده بود؛ عروس و دامادها دیگر اتاق پشتی خانه پدرشوهر برایشان کم بود؛ ترجیح می دادند که یک خانه نقلی اجاره کنند تا جهاز عروس را بچینند و به چشم فامیل بیاید.
بزرگترها هم به شرایط جدید عادت کرده بودند و حتی اگر عروس و داماد پنج سال بعد از عروسی بچه نمی آوردند، کسی پا پی نمی شد؛ می گفتند «جواناند بگذارید زندگی کنند؛ برای بچه آوردن همیشه وقت هست؛ ما که اینهمه بچه آوردیم چه تاجی روی سر پدر و مادرمان گذاشتیم» و هزاران حرف و حدیث دیگر که نتیجه اش این شد که اغلب نوه های حاج عمو حالا یک بچه دارند و به ندرت به دو تا می رسد مثل خیلی از جوانان دیگر.
«حاج عمو» و خانوادهاش یک شاهد عینی از حقایق آماری درباره تحولات جمعیتی در ایران است بررسی زمینههای تاریخی روند رشد جمعیت در ایران نشان میدهد که رشد جمعیت و باروری نه تنها در دهه ۷۰ کاهش یافته، بلکه در دهه ۸۰ نیز این روند کاهشی تداوم داشته است.
کاهش سریع نرخ باروری از ۶.۵ فرزند به ازای هر زن به طور متوسط در دهه ۶۰ به حدود ۱.۸ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۳۹۰ و افزایش جزئی آن تا حدود ۲ فرزند به ازای هر زن در پنج سال منتهی به سرشماری ۱۳۹۵ و سپس کاهش آن به حدود ۱.۶ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۴۰۲ در طول تاریخ کشور بیسابقه بوده است.
مرکز تحقیقات جمعیت کشور یک مطالعه در مورد آینده تحولات باروری در ایران انجام داده که نشان میدهد، افراد متولد شده در دهه های ۶۰ و ۷۰ (اوج تولدهای دهههای اخیر) به تدریج از مرحله ازدواج و فرزندآوری عبور میکنند و به اصطلاح توان درونی جمعیت، در حال کم شدن است و به احتمال زیاد، با استمرار وضع موجود انتظار می رود نرخ باروری، در کمتر از حد جایگزینی تثبیت شود.
همچنین متوسط نرخ رشد جمعیت نیز از ۳.۷ درصد در فاصله سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ به ۱.۲۴ درصد در فاصله سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ و نرخ رشد طبیعی جمعیت در سال ۱۴۰۲ به حدود ۰.۷ درصد رسیده است.
با توجه به اینکه نرخ باروری کماکان کمتر از نرخ مورد نیاز برای جایگزینی جمعیت است، مطابق با پیشبینیهای مرکز آمار ایران و منابع بینالمللی، انتظار میرود، در سالهای آینده با کاهش بیشتر نرخ رشد جمعیت مواجه شویم.
البته کاهش نرخ جمعیت فقط مختص ایران نیست؛ در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته شرایط مشابهی برقرار است و زوجین تمایل کمتری به فرزندآوری دارند.
چندی پیش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) از کاهش شدید نرخ زاد و ولد در برخی از ثروتمندترین کشورهای جهان خبر داد و پیش بینی کرد که این روند نزولی تداوم یابد زیرا «تعداد فزایندهای از مردان و زنان جوان معنای زندگی خود را در جنبههایی غیر از پدر و مادر شدن جستجو میکنند.»
بر اساس این گزارش که یورونیوز آن را منتشر کرد، نرخ باروری کل، که میانگین تعداد فرزندان متولد شده به ازای هر زن در طول عمر او را اندازه گیری میکند، در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی از ۳.۳ در سال ۱۹۶۰ میلادی به ۱.۵ فرزند برای هر زن در سال ۲۰۲۲ کاهش یافته است.
کره جنوبی دارای کمترین نرخ باروری کل معادل ۰.۷ است، به این معنی که به طور متوسط انتظار میرود هر زن در طول زندگی خود تنها ۰.۷ فرزند داشته باشد. ایتالیا و اسپانیا نیز به طور مشابه، تنها دارای نرخ ۱.۲ هستند که نشان دهنده کاهش قابل توجه نرخ تولد در این کشورها است.
میانگین سن زایمان زنان از ۲۸.۶ در سال ۲۰۰۰ میلادی به ۳۰.۹ در سال ۲۰۲۲ در این باشگاه اقتصادهای بزرگ صنعتی افزایش یافته و هنگام مقایسه زنان متولد ۱۹۳۵ و ۱۹۷۵، درصد افراد بدون فرزند در استونی، ایتالیا، ژاپن، لیتوانی، لهستان، پرتغال و اسپانیا دو برابر شده است.
به ایران برگردیم؛ جمعیت ایران همانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، به دنبال کاهش مداوم و مستمر باروری و افزایش امید زندگی، در نتیجه پیشرفتهای پزشکی و بهبود شرایط بهداشتی، تغییرات اساسی و مهمی را در ساختار سنی خود تجربه میکند.
پیامد این وضعیت، منجر به این شده که کشور ایران مرحله انتقال ساختار سنی از جوانی به میانسالی را تجربه کرده و در آستانه سالخوردگی جمعیت قرار گیرد. بنابراین میتوان پیشبینی کرد که در صورت تداوم تحولات فوق، در سه دهه آینده یک جامعه کاملاً سالخورده داشته باشیم.
از این رو در برنامه هفتم بهبود نرخ باروری تا ۲.۵ فرزند پیش بینی شده است که اگر محقق شود، می توان امیدوار بود که روند آرام افزایش جمعیت را تجربه کنیم اما اگر نرخ باروری کنونی یعنی ۱.۶۱ فرزند به ازای هر زن را داشته باشیم، باید از سال ۱۴۲۵ تا افق ۱۴۳۰ شاهد رشد منفی جمعیت کشور باشیم.