دکتر سوسن صفاوردی- آزار جنسی که امروز بواسطه حرکت جمعی و شجاعانه زنان سینما شنوای عمومی پیدا کرد ٬ از این جهت شوک ایجاد کرد ٬ که انتظار چنین اعمال شنیعی در یک نظام دینی متصور نبود. چرا که پدیده ایذاء و آزاز جنسی و همچنین جنسیتی که شامل تحقیر به سبب جنسیت و بکار گیری الفاظ جنسی برای تحقیر جنس مٔونث معنی می شود ٬ در طول تاریخ بشر همواره جاری بوده است و حتی در قرنی که تمرکز بر احقاق حقوق زنان به معنی پیشرفت حقوقی در یک کشور و احترام به حقوق بشر تعریف میشود ٬ این انحراف رفتاری جنسیتی همچنان از معضلات جامعه بشری است و جامعه نرینه در صدر قدرت غالبا از این انحصار در رابطه با زنان سوء استفاده های زیادی کرده است . و زنان همیشه از ترس آبرو و محکوم نشدن در برابر این خشونت ها سکوت اختیار کردند و به عبارتی با این سکوت میدان را برا ی مجرمان باز تر کردند. آنچه در این رفتارهای فاسد اجتماعی جامعه نرینه قابل تامل است ٬مشروعیتی است ٬که اقشار مختلف اجتماعی در قضاوت خود نسبت به قربانیان با جمله « حتما تو یک کاری کردی » برای انحرافات رفتاری مجرمان بوجود می آورند.! جمله ایی بین المللی که غالب قربانیان آنرا شنیده اند . در دهه ۹۰ نشریه اشپیگل آلمان از رقم ۷۳ درصد آزار جنسی در آلمان خبر داد که مصاحبه با زنان و فیلم های مستند از برخی قربانیان جنسی و نگاه مقصرانه به زنان در اظهارا ت قربانیان بسیار قابل تأمل بود . اینکه آنها با شنیدن این جمله یک ظلم مضا عف را باید به جان می خریدند. برخی حتی ابراز می کردند ٬ این جمله به لحاظ روانی بیش از عمل خشونت به آنان ضربه زده و بعضا این حس که خودشان زمینه این عمل وحشیانه را ایجاد کرده اند٬ حس تنفر نسبت به خودشان را نیز بوجود آورده است . آز طرف دیگر این جمله حربه ی در دست مجرمان است که به محض آشکار شدن این عمل ٬ از آن برای تطهیر خود استفاده می کنند.
بحث داغ خشونت جنسی که چندی پیش نیز برخی از زنان سینمای هالیود آنرا مطرح کردند ٬ مبین این ادعاست که هیچ قانونی در دنیا نتوانسته امنیت زنان را بطور کامل تضمین کند و تا قانون به پشت درهای بسته برسد ٬مجرم موفق به شکار قربانی خود شده است. در اینجا بحث پرورش وتغییر نگاه به زنان ضرورت پیدا می کنند.هم نگاه زنان به خودشان و هم مردان به زنان.البته این بهیچ وجه نافی لزوم قوانین سخت برای ممانعت از این اعمال غیر انسانی نسبت به زنان نیست ٬ بلکه همزمان باید تغییر نگاه به زنان در سیستم آموزشی از همان دوره کودکی برنامه ریزی شود .جنس نر باید بیاموزد ٬ در برخورد با جنس ماده نوع نگاهش در درجه اول بر نوع انسان و نه جنس ماده معطوف باشد . این نگاه باید در او پرورش یابد ٬تنها فرق او با حیوان در مهار خصلت های نرینگی است که در تمام مخلوقات یکی است و کشش جنس نر به جنس ماده در قامت انسانی باید تربیت شود . این کشش که از ضروریات حیات است ٬ بهیچ وجه نباید بر مروادات بین دو انسان الویت پیدا کند و بر آن تسلط یابد. این مشروعیت بدون مرز که جامعه نرینه در مواجه با جامعه ماده در همه امور برای خود ایجاد کرده است از قامت انسانی بدور است و جنس نر برای مردانه شدن باید بین این خصلت نرینگی و مردانگی که کمال انسانی اوست مرز بندی را یاد بگیرد.این حس نرینگی از کوچکترین واحد اجتماعی یعنی خانواده شروع میشود ٬ آنجا که به او از همان دوران نوزادی باورانده می شود که صرف نر بودن ٬برتر است و بر جنس ماده اولویت دارد تا حضور اجتماعی که بواسطه اجتماعی شدن جنس ماده ٬ باز هم این حس برتری یک مجوز نانوشته برای اعمال انواع تبعیض ٬ بی عدالتی و ظلم را ایجاد می کند. این حس برتری تا بدانجا گسترش می یابد که جوامع می پذیرند ٬ زنان باید در خدمت امیال جنسی مردان قرار گیرند و اینگونه حتی تن فروشی جنس ماده را برای خود ماده هم تبدیل به یک هنجار می کند ٬ تا از فروش بدن خود ٬حس انزجار نداشته باشد و با این باور که او برای برطرف کردن نیاز جنس نر آفریده شده است ٬ این فروش را مشروع احساس کند.
پس دومین تغییر در خود جنس ماده باید اتفاق بیافتد . او که بواسطه جنسیتش همیشه تحقیر شده و بخاطر جسم ضعیفتر همیشه محکوم بوده است باید بداند خصلت های مادگی او نیز در تمام حیوانات و مخلوقات یکی است و او در قامت انسانی خود باید مرز بین خصلت مادگی و زنانگی را بیاموزد. به عبارتی خصلت های مادگی باید مهار شود تا انسانیت او در اولویت باشد. او بعنوان انسان زن با مهار جاذبه های مادگی در واقع به جنس نر هم می آموزد که اجازه ندارد صرف جنسش ٬ مراودات با اورا تعریف کند.در سیستم آموزشی نیز باید این نوع نگاه جنس ماده به خودش تربیت شود.و مجددا اجتماع کوچک خانواده باید بیاموزد که او جنس برابر است و کمال او در فهم این برابری است تا حس کمیود و عدم اعتماد به نفس در مراحل بعدی رشد و اجتماعی شدن اورا مجبور به پذیرش تسلط دیگری بر خودش نکند!
لذا تمام کسانی که با اتهام به زنان جرم مجرمان را مشروعیت می بخشند ٬ با همین نوع نگاه نرینگی و مادگی به قضاوت می نشیند و انسان را به حاشیه می رانند . در قامت انسانی ضعف و یا نقصان رفتاری در فردی مجوز عبور برای دیگری نیست و در یک نگاه دینی که این امر مطلقا توجیه پذیر نیست . شاید ملموس ترین مثال برای عدم مجوز به خطا و گناه در صورت نقصان و یا کجروی دیگری ٬ مثال اغوای ذلیخا و امتناع یوسف در این شرایط است. که با توجه به هدف داستان های قرانی در تربیت و مهار امیال جنسیتی برای رسیدن به تکامل انسانی ٬تمرکز بر این داستان باید بتواند الگوی قضاوت های منصفانه برای اجرای عدالت در رابطه با قربانیان خشونت های اینچنینی و هم اصلاح فرهنگی در کشور باشد .