گروه سیاسی: آنچه وضعیت امروز را نگران کننده میکند، خواست سزارین است؛ تعجیل در زایش مولودی که حقیقتا تازه است. کسانی هستند که فریبی بزرگ در آستین پنهان کردهاند. میخواهند کودک در راه را در میانهی زایش خفه کنند و امری کهن را بهجای امر نو، به مردم قالب کنند.
این بخشی از مقاله کوتاه توام با نگرانی دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در ماهنامه اندیشه پویا نوروزی است. خلاصهای از مهمترین بخشهای مقاله کوتاه به شرح زیر است:
* نخستین سزارین تاریخی ما به دوران مشروطه تعلق دارد، شمار محدود فرنگ رفتگان و مردان سیاست آن روزگار، خیال میکردند حتی به بهای تجاوز به حریم جامعه باید آن را آبستن مدرنیته کرد. آنها به خیال زایش جهان جدید، سزارین کردند. به این خیال که میتوانند در شرایط آزمایشگاهی کودک نارس را بپرورند و آنچه را اروپا طی چند صد سال طی کرد، یکشبه بسازند. مدرنیتهی ایرانی بنای جدید و ساختمانهای تازه و جاده و فرودگاه و راه آهن بود، اما حرمت شخصی و اقتدار قانون و آزادی و عدالت نبود. شبهمدرنیتهی پهلوی دستاوردهای قابل توجهی داشت، اما پیآمد اجتماعیاش تولید یک جامعه پریشان و بیخانمان و تحقیر شده بود.
* باید زایمان تازهای اتفاق میافتاد. دل مردم، جامعهای میخواست که به آنها افق و سقف و امید بنیادی و هستی شناختی عطا کند. اما آنها که متولی امور شدهاند بر این تصور بودند که حاکمیت شریعت،دردهای آنها را درمان خواهد کرد حتی اگر ندانند آنها هم به حریم جامعه تجاوز کردند.فکر کردند با مهندسی ژنتیک میتوانند همان کودکی را بزایانند که مشخصاتش را طراحی کرده بودنداما شکست خوردند. هرچه بیشتر نشانگان شکست ظاهر شد، زبان تند نیز بیشتر به کارشان آمد. همه چیز حکایت از آن دارد که جامعه ایرانی به موقعیت یک زایمان تازه نزدیک میشود. اما امید میرود این بار وضعیت تازهای در انتظار ما باشد.
*میتوان وجه ممیز ایران امروز را دو خصیصه خلاصه کرد؛ اول آگاهی به سرشت متکثر خود. دوم مشارکت عملی به مثابه شرط پذیرش هر فرآیند و آرمان به حسب خصیصهی نخست. جامعه به سرشت متکثر خود آگاه شده است. یکی بودگی را باور نمیکنند. حتی از هر نامی که این کثیر را به یک وحدت ترجمه کند میترسد. خصیصه دوم وجه عملی مردمان در روزگار ماست. ما در گذشته قابلیت گلهشدن داشتیم. از فشار تحقیر کننده سرآسیمه بهخیابان میزدیم و هزینه میدادیم. اما وقتی عقدههامان سرمیآمد و آنکه تحقیرمان کرده بود از صحنه بیرون میرفت، آرام میشدیم. ساکت و تسلیم و رام آن چهره عصبانی و خشمگین را ترک میکردیم و با سادهدلی و چشمان مات، از پشت پنجرههای خانه به بیرون نگاه میکردیم. کار را میسپردیم دست صاحبان منزلت و قدرت و ثروت. هرچه را مصلحت میدانستند گردن مینهادیم، همه چیز میماند برای یک موعد دیگر که باز عصبانی و تحقیر شده به خیابان سرازیر شویم. اینبار اما با جامعهای روبهرو هستیم که تنها به امری اعتماد میکند که خود در فرآیند احداث آن تصمیم میگیرد و عمل میکند.
*همیاریهای متعدد اجتماعی، دوستداران محیط زیست، دوستداران حیوانات مصادیقی بودهاند، از جامعهای که دیگر چشم به ظهور یک قهرمان ندارد. خودشان دست به کار امور خودشان میشوند.اگرچه امکانات محدودی در اختیار دارند، اما آنچه را در توانشان هست، به میدان آوردهاند. متاسفانه نهاد حکمرانی هیچکدام از این دو خصیصه را به رسمیت نشناخته است. هنوز هم خودشیفته داستان خود داستان خود را برای چندمین میلیون بار در فضاهای رسمی تکرار میکند.
*آنچه وضعیت امروز را نگران کننده میکند،خواست سزارین است؛ تعجیب در زایش مولودی که حقیقتا تازه است. کسانی هستند که فریبی بزرگ در آستین پنهان کردهاند. میخواهند کودک در راه را در میانهی زایش خفه کنند و امری کهن را بهجای امر نو، به مردم قالب کنند. باید مادرانه مراقب همه چیز بود، باید لحظه به لحظه شرایط یک زایمان طبیعی را رصد کرد. میدان بازگرایانهی قدرت، پر از دغلکاری است. تعجیل همه چیز را تخریب خواهد کرد. اینبار حقیقتا باید کار را به زنان سپرد و امید بست به لبخند کودکی که کودک است و بهتازگی چشم بهجهان ما میگشاید.