دکتر سارا شریعتی در نشست بررسی کتاب منهای فقر در مجموعۀ فرهنگی گفته بود:
این مسئله فراموش میشود که اصل تشیّع عدالت است و امامت محصول عدالت است و کسی که حساسیّت نسبت به عدالت و قسط به خرج میدهد، متّهم به پارادایم مارکسیستی میشود. این نشان میدهد که تا چه حدّ دین از اصل و هدف خود در این جامعه دور شده است و بحث فقر آنقدر بدیهی است که هیچکس به آن نمیاندیشد و در یک جامعه که دین رسمیّت دارد نخبگان و قدرت و سیاست به آن بیتوجه هستند.
قدرت و سیاست مسئول حل فقر است؛ کاش غیرتی که برای حجاب و زن به خرج میدادید یکبار برای فقر بهکار میبردید. مسئلۀ فقر همیشه یک مسئلۀ سیاسی است. چرا برای فرهنگ سیاستگذاری میکنیم اما برای اقتصاد نمیتوانیم سیاستگذاری کنیم؟ آیا نمیتوانیم مسئلۀ کودکان خیابانی را حل کنیم؟ ارادۀ سیاسی ریشهکنی فقر وجود ندارد چون اگر وجود داشت همانطور که با مسائل سیاسی و فرهنگی برخورد میشود، با این مسئله نیز برخورد میشد.
حساسیّت مان به فقر که یکی از انگیزههای انقلاب و دگرگونی بود را از دست دادهایم و آنطور که به پروندههای سیاسی و مسائل خارجی و داخلی حساسیم به مسئلۀ فقر حساس نیستیم.
چه زمانی بوده که فقر تیتر یک روزنامهها شده باشد؟ هیچوقت. چون از ما میخواهند به دلیل سیاهنمایی صدای فقر را درنیاوریم.
و از بس که این کار را انجام دادهایم حساسیّت خود را نیز به فقر از دست دادهایم. باید جامعۀ آکادمیک و جامعۀ روشنفکری و جامعۀ دینی و جامعۀ سیاسی خود را مورد پرسش بگیریم که شما برای رفع فقر چه کردید و کجا بودید؟