در روز دوم سفر در شیراز، هیجان عجیبی داشتم، چون برنامه دیدار از پاسارگارد را داشتیم. در رابطه با پاسارگارد و آثار بجا مانده از یک تمدن بزرگ که بر بخش بزرگی از جهان آنروز تاثیر گذار بوده، زیاد شنیده بودم، ا ما قطعا دیدن این آثار از نزدیک حس دیگری بود. صبح زود با یک تاکسی دربست بسمت پاسارگارد حرکت کردیم، راننده پسر جوانی بود، که مانند دیگر راننده ها، ظاهرا بیشتر مهارت سرعت برایش اهمیت داشت و من در حالی که از این نوع رانندگی کاملا وحشتزده بودم، هر بار تلاش میکردم تا مانند همسفرانم،خونسردی خود را حفظ کنم اما دوست ایرانی من متوجه میشد و هربار به آنها تذکر میداد، رعایت بیشتری داشته باشند و همیشه هم، آنطور که برایم ترجمه میکرد، تذکر میداد که من به این نوع رانندگی عادت ندارم، و من هم از نگاهی که راننده ها از آیینه ماشین به من می انداختند، متوجه میشدم ، موضوع از چه قرار است. این نکته نیز برای یک آلمانی بسیار تعجب انگیز است، سبک رانندگی بیشتر شبیه فیلم های اکشن است تا یک رانندگی، بر مبنی قوانین و قواعد. رانندگی در ایران بیشتر به نمایش قدرت شبیه است ، هر کس میتواند، از هر کجا و با هر سبقت، کار خود را پیش میبرد و ظاهرا حق تقدم، چراغ راهنما، خط عابر پیاده، سبقت از راست و خلاصه قوانین در اینجا خیلی معنی ندارد، و از این بابت کلی به هنگام سفرهای شهری و بین شهری، استرس داشتم و به همین خاطر دوست من، مرتب به رانندگان تذکر میداد. البته باید قید کنم، تنوع شخصیتی،و سنی رانندگان و همچنین ماشین های آنان نیز از جمله مواردی است که در اروپا کمتر دیده میشود. در هر صورت این سفرهای شهری بعضا خارج از شهر از دیگر تجارب جالب در سفر برایم بود.
ادامه دارد …
ادامه خاطرات یک آلمانی در بیست و یکروز سفر به ایران (۲)
در روز دوم سفر در شیراز، هیجان عجیبی داشتم، چون برنامه دیدار از پاسارگارد را داشتیم. در رابطه با پاسارگارد و آثار بجا مانده از یک تمدن بزرگ که بر بخش بزرگی از جهان آنروز تاثیر گذار بوده، زیاد شنیده بودم، ا ما قطعا دیدن این آثار از نزدیک حس دیگری بود. صبح زود با […]
- نویسنده : sousan safaverdi
- ارسال توسط : adminsafa
- بدون دیدگاه