گزارشی از خبر گزاری ی ایرنا در هشت تیرماه در رابطه با یک نشست تخصصی در رابطه با قتل های ناموسی ؛
خشونت علیه زنان یک مشکل جهانی است و قتل ناموسی، به عنوان شدیدترین شکل این خشونت، بخشی از یک پدیده بزرگتر به نام «زنکُشی» است که به معنا و مفهوم قتل یک زن به دلایلی مرتبط با جنسیت او اتفاق میافتد.
قتل ناموسی را میتوان اینگونه توصیف کرد که جرمی به وسیله اعضای مرد خانواده علیه اعضای زن خانواده به تصور اینکه زن هنجارها و انتظارات جامعه را زیر پا گذاشته و خانواده را بیآبرو کرده است، رخ میدهد. این هنجارشکنی ممکن است عرفی، شرعی، اخلاقی یا قانونی باشد. در این نوع قتل، زن فرصت دفاع ندارد و مرد در جایگاه قاضی و مجری، اتهام را تشخیص میدهد، ثابت میکند، حکم را صادر و در نهایت، به نام ناموس و شرف، اجرا میکند.
صندوق جمعیت سازمان ملل در سال ۲۰۰۵ (پس از آن سال، آمار جدیدی اعلام نشده است) اعلام کرد سالانه ۵ هزار زن در سراسر جهان در جریان قتل ناموسی کشته میشوند. آمار غیررسمی این رقم را تا ۲۰ هزار نفر افزایش میدهد.
در ایران نیز آمار دقیقی از قتل ناموسی وجود ندارد. بسیاری از دختران و زنان در گمنامی و به دلایل واهی و انگ قبیله کشته میشوند و جایی ثبت نمیشوند. اما در کل، گفته میشود، ۲۰ درصد از کل قتلهای آشکار و ثبت شده کشور در حیطه قتلهای ناموسی قرار میگیرد و استانهای خوزستان، ایلام، سیستان و بلوچستان، کردستان، کرمانشاه، لرستان، فارس، آذربایجان شرقی و اردبیل با بیشترین میزان درگیری در موضوع قتلهای ناموسی شناخته میشوند.
برای بررسی این موضوع، چهرههایی چون دکتر سیما فردوسی کارشناس روانشناسی، دکتر سیدحسن موسوی چلک کارشناس مددکاری، دکتر هوشنگ پوربابایی کارشناس حقوقی، دکتر سیمین حاجیپور ساردویی کارشناس جامعهشناسی و جمعی از حضار متخصص در حوزههای حقوق، مطالعات زنان و علوم سیاسی در مورد موضوع عشق، نفرت: قتل ناموسی نشستی را برگزار کردند.
در این نشستِ گفتوگومحور، اولویت و اهمیت «پیشگیری، پیش از وقوع جرم» مورد اجماع نظر قرار گرفت. همچنین «تناسب مجازات با جرم» نیز به عنوان عامل بازدارنده مورد تأکید کارشناسان قرار گرفت.
مطلبی که در ادامه آمده بر اساس «تحلیل گفتمان» سخنان متخصصان حاضر در این نشست از سوی سیمین حاجیپور تهیه شده و در اختیار ایرنا قرار گرفته است:
در این گفتوگو، پاسخ به پرسشهای زیر محور بحث قرار داشت:
۱. چرا برخی مردان در نقشهای پدر، برادر و همسر بجای صیانت از ناموس به خشونت علیه ناموس روی میآورند؟
۲. آسیبها و پیامدهای این خشونتها در جامعه کدامند؟
۳. چگونه میتوان از تعداد این نوع قتل در طول زمان کاست؟
با وجود این که گفتوگو با هدف ارائه راهکار حقوقی، آغاز شد، اما در زمان نشست، بحثهایی مطرح شد که گفتوگو و مسیر آن را تغییر داد و این مسائل مطرح شد:
۴. در ارائه راهکار، پیشگیری مهمتر است یا مجازات؟
۵. چه راهکارهایی برای پیشگیری از قتلهای ناموسی وجود دارد؟
هر چند در موضوع پیشگیری اتفاق نظر وجود داشت، اما در «مجازات» و «میزان مجازات» اختلافنظرهایی دیده میشد. در کل، همگی بر اولویت و اهمیت پیشگیری بر مجازات تأکید داشتند. این در حالی بود که این گلایه مطرح میشد که
۶. چرا جامعه با راهکارهای پیشگیری آشنا نیست اما پیرامون مجازات بحث میکند؟
عوامل، ریشهها و دلایل قتلهای ناموسی
عوامل مؤثر در قتلهای ناموسی در سه گروه بررسی شد:
۱. عوامل خُرد / فردی
۲. عوامل میانی / میان فردی
۳. عوامل کلان / ساختاری
۱. عوامل خُرد / فردی
۱. الف_ برداشت اشتباه از واژه «ناموس»
در اولین گام به تعریف قتل ناموسی و ناموس پرداخته شد. در این نشست، سیمین حاجیپور گفت: اصطلاح قتل ناموسی از دو واژه تشکیل شده که بخش «ناموس» آن در طول سالیان به کژکارکردی اجتماعی و فرهنگی رسیده است. برخی معتقدند ناموس، در کارکرد امروزی خود، نظامی از سلطه را ایجاد کرده که در حیطه آن نظام، زن از مشروعیت و هویت مستقل برخوردار نمیشود، در موقعیت فرودست قرار میگیرد، دارایی مرد محسوب میشود و در نهایت، سرکشی او از سنتها باید با مجازات همراه باشد. آن هم در حالی که زن امروزی از هویت مستقل برخوردار است و لازم نیست زن قربانی قتل ناموسی عملاً از هنجارهای رفتاری تخطی کرده باشد؛ صرف این تصور که زن از قوانین رفتار جنسی تخطی کرده است، به شرافت مرد لطمه میزند و ناموس او را در معرض مخاطره قرار میدهد. رژیم ناموس نابخشودنی است؛ به این معنا که به زنانی که سوءظن به آنها وارد شده، فرصت دفاع نمیدهد و اعضای خانواده جز حذف این لکه از ناموس خود هیچ جایگزین اجتماعی قابل قبولی ندارند. بنابراین، با حمله به زن و ریختن خون، لکه را از ناموس خود پاک میکنند.
حاجیپور: قتل ناموسی نه تنها موجب احیای آبرو و حیثیت فرد نمیشود، بلکه رسوایی را، اگر رسوایی باشد، از حالت پنهان و محدود به صورت آشکار و گسترده بدل میکند
در این زمینه، موسوی تصریح کرد: ناموسپرستی همیشه در ایران بوده و وجه غالب است. هر جایی به ناموس تعرض میشود، واکنشها احساسی است. اگر احساسی نبود، به قانون میسپردند. بنابراین، رفتار در قتل ناموسی، رفتار منطقی نیست. به همین دلیل، فرد پس از خاتمه عمل، احساس پشیمانی میکند.
حاجیپور در ادامه گفت: برداشتهای اشتباه از واژه ناموس موجب اقداماتی خشونتبار علیه زنان در خانواده میشود. اما قتل ناموسی نه تنها موجب احیای آبرو و حیثیت فرد نمیشود، بلکه رسوایی را، اگر رسوایی باشد، از حالت پنهان و محدود به صورت آشکار و گسترده بدل میکند و خون نه تنها برخلاف تصور عامه، ننگ را پاک نمیکند، بلکه ننگ را، اگر ننگ باشد، علنی، آشکار و گسترده میکند.
۱. ب_ نگرش منفی، بدبینی و سوءظن نسبت به زنان
حاجیپور توضیح میدهد: نگرش منفی، بدبینی و سوءظن نسبت به زنان و دختران در برخی افراد وجود دارد که با لطیفهها، تعامل با سایر افراد و رفتارهایی که در تجربه زیسته افراد وجود دارد، تقویت و ترویج شده، به زنستیزی و در نهایت، زنکُشی ختم میشود.
باید پذیرفت که احساس خشم، عصبانیت، شک و تردید، آشفتگی، ترس، درد و رنج، افسردگی و پریشانی برای فردی که احساس خیانت همسرش، در ذهنش رخنه کرده، طبیعی است؛ منتهی باید عکسالعمل به شکلی صورت گیرد که راه بازگشت برای طرف مقابل بسته نشود.
۱. ج_ تجربه کودکی از خشونت
به گفته حاجیپور، گاهی تجربه کودکی از خشونت، هنجارهای خشونت علیه زنان را برای فرد عادی و قابل قبول میسازد به گونهای که بروز و ظهور آن را در بزرگسالی در شدیدترین حالت قتل ناموسی میبینیم.
۲. عوامل میانی / بین فردی
۲. الف_ سنتهای نادرست همسرگزینی و ازدواجهای اجباری
فردوسی، ازدواجهای اجباری را یکی از عوامل اصلی قتلهای ناموسی عنوان کرد. از نگاه او، ازدواجهایی که تحت فشار به فرد تحمیل میشود، میتواند تحت شرایط خاص زمینه قتل ناموسی را فراهم کند.
فردوسی: ازدواجهایی که تحت فشار به فرد تحمیل میشود، میتواند تحت شرایط خاص زمینه قتل ناموسی را فراهم کند
۲. ب_ تشویق افراد به قتل ناموسی
موسوی میگوید: در برخی موارد، تشویق افراد تأثیرگذار است و این تشویقها میتواند موجب الگوبرداری و تکرار کار برای همان فرد یا افراد دیگر باشد. در ماجرای قتلهای ناموسی با دخالت و تحریک دیگران به شکل فشارهای هنجاری شامل نکوهش و تهییج فرد با عباراتی مانند بیغیرت و ترسو روبهرو هستیم. تهمتی به زن زده میشود و مساله آبرو مطرح میشود و بهگونهای فرد تحت فشار قرار میگیرد که چارهای جز واکنش ندارد.
فردوسی ادامه میدهد: قتل انسانی که جرمش ثابت نشده یا بر فرض اثبات جرم در دادگاه صالح، حکم او چند ضربه شلاق است، نامش غیرت نیست؛ بلکه جهالت محض است. جاهلانی از افراد خانواده یا محله که مشوق چنین جنایاتی هستند، شریک جرم قاتل هستند.
حاجیپور هم تاکید میکند: متأسفانه نگاه بخشی از جامعه به قتلهای ناموسی به دلیل «همذاتپنداری با قاتل»، مثبت است.
موسوی ادامه میدهد: در زمان قتل مونا پاسخها و واکنشها در فضای مجازی را پیگیری میکردم. متأسفانه بخشی از جامعه قاتل را تشویق میکردند.
۳. عوامل کلان / ساختارها
۳. الف_ ساختار قومی ـ قبیلهای و فرهنگی
قتل ناموسی در ایران بیشتر ریشه در فرهنگ قبیلهای دارد که تبعیض علیه زنان، محدودسازی زنان و تعصب علیه زنان را عمیقتر و ریشهدارتر میکند.
فردوسی در مورد ساختار فرهنگی و عشیرهای میگوید: باید از خشونت خانگی شروع کنیم. قتل ممکن است قتلهای درون و برون خانوادگی باشد و ریشه در تعصبات فرهنگی، سنتی و جنسیتی دارد. بر اساس تحقیقات این سه مسئله به گونهای در هم تنیده که به باورهای عمیق در برخی استانها تبدیل شده است.
موسوی: فشاری که ساختار و جامعه وارد میکند موجب میشود فرد کاری را انجام دهد که مورد دلخواهش نیست
موسوی با اشاره به اهمیت بررسی فرد، خانواده و جامعه در ساختار فرهنگی ادامه میدهد: فرد باید مورد بررسی قرار گیرد، اما یک بخش نیز ساختار است. فردی که سر مونا را میبُرد و با افتخار در کوچه و خیابان میگرداند، میخواهد پیامی را منتقل کند. میخواهد بگوید که «من آدم بیغیرتی نیستم». میخواهد اعاده حیثیت بکند. چه کسی این را به او تحمیل کرده است؟ فشاری که ساختار و جامعه بر این فرد وارد میکنند که «اگر این لکه ننگ را پاک نکنی، بیغیرتی».
آیا در واقعه رومینا واقعاً پدر رومینا بیعاطفه بود؟ من معتقدم خیر. آن چیزی که باعث میشود پدر رومینا با داس سر دختر خود را ببرد، فشارهای فرهنگی حاکم بر محیطی است که این پدر در آن زندگی میکرد. رومینا در یک روستا زندگی میکرد. ساختار خانواده و جامعه کاملا بسته بود و وقتی متوجه میشوند که رابطهای با فردی دارد دیگر کسی نمیتواند تحمل کند. آیا رومینا به تنهایی مقصر بود؟ آیا پدر به تنهایی مقصر بود؟ من اعتقاد دارم در اینگونه موارد فشارهایی که ساختار بر فرد وارد میکند، موجب میشود فرد کاری را انجام دهد که مورد دلخواهش نیست.
در موضوع ریحانه در کرمان و فاطمه در آبادان، اینها هیچ کدام بدون نقش محیط اتفاق نمیافتند. وقتی فرد تحت فشار قبیله قرار دارد و آبروی قبیله و عشیرهاش در خطر است، آبروی قبیله، عشیره و خانواده به نوع واکنش پدر در مقابل دخترش برمیگردد.
۳. ب_ ساختار مردسالارانه
از دیگر ساختارهای مؤثر در قتلهای ناموسی، باورها و ساختارهای مردسالارانه و سنتی است که به اشتباه باورهای دینی در نظر گرفته میشود.
فردوسی میگوید: مردسالاری در کنار ضعف قوانین موجب خشونتهایی از نوع قتل ناموسی میشود.
از نگاه حاجیپور، قتل ناموسی بیش از آنکه بر اندیشه دینی استوار باشد، بر نظام پدرسالاری استوار است.
حاجیپور: قتل ناموسی محصول یک مذهب یا حتی یک فرهنگ نیست. ناآگاهی نسبت به آموزههای اسلام موجب شده برخی ادعا کنند به دلایل دینی اقدام به قتل ناموسی میکنندناآگاهی نسبت به آموزههای اسلام موجب شده برخی ادعا کنند به دلایل دینی اقدام به قتل ناموسی میکنند.
۳. ج_ ساختارهای قانونی
از مهمترین عوامل مؤثر در قتلهای ناموسی، ساختارهای قانونی هستند. ساختارهای قانونی را میتوان در دو دسته در نظر گرفت:
الف. قوانین تبعیضآمیز در ازدواج و طلاق و کودکهمسری
ب. مواد ۳۰۱، ۳۰۲ و ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی.
پوربابایی اعتقاد دارد: طبق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی قتلهای ناموسی زمانی مستوجب قصاص نیستند که مرتکب پدر یا اجداد پدری مقتول باشد و طبق ماده ۳۰۲ هر گاه مرتکب همسر زانیه باشد و علم به رضایت زن در زنا داشته باشد یا در حین ارتکاب جرم میتواند زانی و زانیه را به قتل برساند. این افراد طبق ماده ۶۱۲ فقط به پرداخت دیه و حبس تعزیری ۳ تا ۱۰ سال محکوم میشوند که معمولاً در مرور زمان بخشیده میشوند. بنابراین، قانون بجای جلوگیری از وقوع قتل، به طور علنی تصمیمگیری، رسیدگی، صدور و اجرای حکم را به شهروند منتقل کرده است.
حاجیپور نیز میگوید: قانونگذار کیفری در حالی حواشی امنی را برای مرتکب ایجاد کرده است که در اصل ۳۵ قانون اساسی، به عنوان سند بالادستی، حق دفاع و دادرسی منصفانه به همه حتی خطرناکترین مجرمان داده شده، اما در این مورد، قانون مجازات اسلامی که باید ذیل قانون اساسی تعریف شود، این حق قانونی را از زن سلب کرده است.
۳. د_ ساختار فقهی یا سنتی؟
حاجیپور بر این نظر است که ریشههای قتل ناموسی بسیار عمیقتر از آموزههای یک دین یا ویژگیهای یک فرهنگ است. بنابراین، محصول یک مذهب یا حتی یک فرهنگ نیست. اگرچه شکلهای متفاوتی به خود میگیرد و با فراوانیهای متفاوت از منطقهای به منطقه دیگر ظاهر میشود، اما همه جوامع را تحت تأثیر قرار میدهد و در پیشینه اکثر فرهنگها، قتل ناموسی دیده میشود. در هند و پاکستان، نیز در میان جمعیت هندو و مسلمان به طور یکسان رخ میدهد.
به فرموده رهبر انقلاب «جامعه، هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ اخلاقی، باید با کسانی که تعدی به زن را حق خودشان میدانند، برخورد سختی بکند»
اما ناآگاهی نسبت به آموزههای اسلام موجب شده برخی ادعا کنند به دلایل دینی اقدام به قتل ناموسی میکنند و برخی دیگر نیز مدعی شوند قتل ناموسی ریشه در دین دارد که هر دو ادعا ناصواب است.
به دنبال قتل دردناک رومینا اشرفی توسط پدرش، حساب توئیتری «ریحانه» منتسب به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، بخشی از بیانات ایشان را درباره جایگاه زن و برخورد سخت با کسانی که تعدی به زن را حق خود میدانند، منتشر کرد. رهبر انقلاب در بخشی از بیانات خود میفرمایند: جامعه، هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ اخلاقی، باید با کسانی که تعدی به زن را حق خودشان میدانند، برخورد سختی بکند؛ قانون هم باید در این زمینه مجازاتهای سختی را پیشبینی کند.
قانون شریعت موضع روشنی در قتل ناموسی دارد که مستقیماً به احکام صادره از حضرت محمد (ص) استناد میکند: شوهری که همسر یا معشوقش را میکشد، مانند هر مورد دیگری مرتکب قتل شده است، حتی اگر شوهر آن دو را در عمل دستگیر کرده باشد. اساس این امر برگرفته از احادیث یا سخنان حضرت محمد (ص) است، وقتی از ایشان پرسیدند اگر شوهری زنش را با مرد دیگری بیابد چه میشود؟ پیامبر اکرم پاسخ دادند: شوهر نمیتواند او را بکشد و هیچ کس را نمیتوان مجازات کرد؛ مگر اینکه شوهر چهار شاهد را که این عمل را دیدهاند، بیاورد.
قرآن نیز در سوره نور در آیههای ۶ تا ۹، روش عملی برای شوهران یا زنانی که مشکوک به خیانت بودند و همچنین کسانی که همسر خود را در حال خیانت میگرفتند، اما شاهدی نداشتند، ارائه میکند:
۶) و مردانی که همسران خود را به زنا متهم میکنند و بر درستی دعوایشان گواهانی جز خویشتن ندارند، شهادت هر یک از آنان چهار مرتبه است که در هر مرتبه خدا را گواه میگیرد که در نسبتی که به همسرش میدهد از راستگویان است.
۷) و پنجمین گواهی او این است که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.
۸) بدین طریق اتهام شوهر به همسر خود ثابت میشود. و کیفر زنا بر او مقرر میگردد؛ و این کیفر را از او برمیدارد اینکه چهار مرتبه خدا را گواه گیرد که شوهرش از دروغگویان است.
۹) و پنجمین بار گواهی دهد که خشم خدا بر او باد اگر شوهرش از راستگویان باشد.
بنابراین، بیگانه بودن قتل ناموسی برای شریعت به طور کامل در قوانین سختگیرانه در اثبات ادعا واضح است.
از سوی دیگر، کشوری که در رتبهبندی سازمان ملل در مورد زنکُشی بدترین رتبه را دارد، السالوادور است که کاملاً غیرشرعی و اکثریت کاتولیک است. این واقعیتها، همراه با این واقعیت که قوانین کشورهای مسلمان که قتلهای ناموسی را انجام میدهند، در واقع از اروپا وارد شدهاند، باید چیزی را به ما یادآوری کنند که جامعه ما به راحتی از آن غافل میشود: «خشونت علیه زنان مشکل بشر است و به همان اندازه بخشی از گذشته و حال حاضر دنیای غرب مانند هر جای دیگر است».
۴. تضاد در پدیدهها
۴. الف_ تغییر سبک زندگی و چالش میان سنت و مدرنیته
در دنیای امروز، سبک زندگی تغییر کرده و مدرن شده، اما ذهنیت افراد هنوز سنتی است و تحمل حتی صحبت دختر خانواده با یک مرد نامحرم را در فضای عمومی ندارد.
پوربابایی در این زمینه میگوید: بعضی از این قتلهای ناموسی تضاد در پدیدهها است. یک پدیده سنتی داریم، روبهروی پدیدههای جدید قرار میگیرد. باور «دختر آفتاب مهتاب ندیده» را داریم، ورود موبایل را هم داریم. همان دختر آفتاب مهتاب ندیده میخواهد از پدیده جدید که موبایل است، استفاده کند. خب، مورد قبول واقع نمیشود و قتل ناموسی اتفاق میافتد. در قبایل سنتی و شهرهای مرزی ما مردم نه تنها در قتلهای ناموسی وجدانشان به درد نمیآید، بلبکه میگویند مجازاتش همین است. پس باید مردم را با پدیدههای جدید آشنا کنیم.
۴. ب_ ایجاد هویت جدید و مستقل برای زنان
پوربابایی: بعضی از قتلهای ناموسی تضاد در پدیدهها است. تغییر سبک زندگی و مدرنیزاسیون، هویت جدید و مستقلی برای زنان ایجاد کرده اما فرهنگ، ارزشها و هنجارهای سنتی در تضاد با این هویت جدید قرار میگیرند
در نتیجه تغییر سبک زندگی و مدرنیزاسیون، هویت جدید و مستقلی برای زنان ایجاد شده است. اما فرهنگ، ارزشها و هنجارهای سنتی در تضاد با این هویت جدید قرار میگیرند.
حاجیپور معتقد است که این سبک جدید زندگی و ارزشها و هنجارهای سنتی باید یک جایی به تفاهم برسند.
آسیبها و پیامدها
افزایش حس ناامنی، افزایش خشونت در تعداد، شدت و جسارت قاتل، ترویج انتقامجویی فردی و شیوع بزهکاری بخشی از پیامدهای قتلهای ناموسی اخیر است. اما مهمترین آسیب اینگونه قتلها به بهداشت روانی جامعه وارد میشود.
فردوسی در این نشست میافزاید: باید به سلامت روان جامعه توجه بیشتری داشت. ۲۵ درصد از افراد جامعه ما دچار اختلال روان هستند و این اختلال روان به معنای اضطراب داشتن نیست. از «رواننژندی» شروع شده و به «روانپریشی» میرسد.
گاهی این روانپریشی در شکل قتل ناموسی بروز میکند و گاهی به خشم فروخورده تبدیل میشود. این خشم فروخورده ممکن است به خودکشی یا فرار از منزل منجر شود و پدیدهای به نام «فیور» به وجود بیاید که فرار عملی از مکانی به مکان دیگر است. در برخی موارد فرار به فرار از هویت میرسد و آمار زنان در این زمینه کم نیست. اما در برخی موارد، اختلالهای روانی به مشکلات جسمانی تبدیل میشود و این اختلالها موجب ناهنجاریهای رفتاری میشود.
موسوی هم تاکید دارد، با توجه به شیوع کرونا، وضعیت سلامت روان بدتر شده و تا ۳۰.۴ درصد افزایش یافته است؛ آن هم در حالی که ما هنوز شاخص سلامت روان را تعریف نکردهایم.
راهکارها؛ پیشگیری در اولویت است
در ارائه راهکارها، کارشناسان به دنبال بحثهای حقوقی و افزایش مجازات بودند که فردوسی در این زمینه میگوید: زمان و سرعت عمل در قوانین و مجازاتها نتوانسته به کاهش آمارها کمک کند. هر چند قوانین باید بهروزرسانی شوند، اما بحث پیشگیری در اولویت قرار دارد.
از اینجا جریان بحث تغییر یافت و شاید بتوان گفت مواردی که به عنوان پیشگیری بوسیله متخصصان حاضر در نشست مطرح شد، نقطه عطفی در جریان بحث قتلهای ناموسی ایجاد کرد.
فردوسی: زمان و سرعت عمل در قوانین و مجازاتها نتوانسته به کاهش آمارها کمک کند. هر چند قوانین باید بهروزرسانی شوند، اما بحث پیشگیری در اولویت قرار دارد
الف_ آموزش
آموزش اولیه کودکی اصطلاحی است که به آموزش در دوره زمانی از تولد کودک تا ورود او به مهدکودک اشاره دارد. این دوره زمانی در زندگی کودکان بسیار اهمیت دارد، زیرا زمانی است که آنها برای اولین بار میآموزند چگونه با دیگران، از جمله همسالان، معلمان و والدین تعامل داشته باشند و در این دوران، کودکان بسیاری از مهارتهای حیاتی اجتماعی و عاطفی را میآموزند.
فردوسی میگوید: آموزش باید از دوران کودکی آغاز شود. به مردان جامعه که روزی پسربچه هستند باید مدیریت خشم را یاد دهند و بیاموزند که شما، مالکِ مادر و خواهر خود نیستید. باید بحث عشق و محبت و احترام مطرح شود.
ب_ آموزش مهارتهای زندگی
مهارتهای زندگی، مجموعهای از تواناییها هستند که زمینه سازگاری و رفتار مفید فرد را فراهم میکنند. این تواناییها فرد را قادر میسازد تا در مسئولیتها و نقشهای اجتماعی خود بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواستها، انتظارات و مشکلات روبهرو شود. سازمان بهداشت جهانی ۱۰ مهارت زندگی را مشخص کرده که عبارتند از: مهارت خودآگاهی، مهارت همدلی، مهارت روابط بین فردی، مهارت ارتباط مؤثر، مهارت مقابله با استرس، مهارت مدیریت هیجان، مهارت حل مساله، مهارت تصمیمگیری، مهارت تفکر خلاق و مهارت تفکر انتقادی.
از نگاه فردوسی، مهارتهای زندگی و مهارت حل مسئله باید آموزش داده شود. اندیشه ما چه باشد و چطور باید یک معضل را از سر راه برداشت.
ج_ آموزش مهارت حل تعارضها
وجود اختلاف و تعارض در هر رابطهای اجتنابناپذیر است. انسانها به طور طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند و نوع نگاه و جهانبینی آنها نسبت به دیگران و مسایل متفاوت است. بنابراین، بسیار طبیعی است که با یکدیگر دچار تعارض شوند. اما مهارت حل تعارض به افراد کمک میکند تا زندگی شیرینتری را در کنار هم تجربه کنند.
موسوی در این زمینه میگوید: خانوادههای ما مهارت حل تعارض را ندارند. نمیدانند که چگونه میتوانند تعارضها را حل کنند و چگونه میتوانند از متخصصان استفاده کنند. هنوز جامعه یاد نگرفته است که اگر مشکلی در خانواده بروز کرد، باید به روانشناس و مددکار مراجعه کند و از آنها یاری بخواهد.
د_ آموزشهای تخصصی برای دستاندرکاران و قانونگذاران
موسوی: جامعه یاد نگرفته است که اگر مشکلی در خانواده بروز کرد، باید به روانشناس و مددکار مراجعه کند و از آنها یاری بخواهد
از نظر موسوی، آموزش قضات و نیروی انتظامی در این مساله «به اندازه کافی» نیست. پوربابایی نیز میافزاید: آموزش نمایندگان باید در رأس قرار گیرد. باید آموزش در رشته حقوق درست شود.
موسوی تاکید دارد، سیاستگذاری به آموزش نیاز دارد. سیاستگذار ما بر مبنای غلبه رویکرد اجتماعی خود تصمیم میگیرد. بسیاری از تصمیمها را اصلاً نمیخواند. یک سیاستگذار ممکن است به همه حوزهها تسلط نداشته باشد، اما گاهی نمیداند تصمیمی که میگیرد، چه پیامدهایی دارد. وقتی قانون درست نوشته نمیشود و قانونگذار فهم درستی از موضوع ندارد، بنابراین، پیامدهای موضوع را نمیتواند پیشبینی کند.
ه_ ایجاد امنیت روانی
فردوسی میگوید: بسیاری از دختران از پدران خود میترسند. نیاز به امنیت روانی مسالهای است که پدران باید برای فرزندان خود را فراهم کنند.
و_ تقویت عزت نفس زنان
فردوسی در همین راستا با اشاره به عزت نفس زنان و اهمیت آن در پیشگیری از قتلهای ناموسی تصریح میکند: باید کمک شود زنان ما عزت نفس خود را به دست آورند. زنان در بسیاری موارد نتوانستهاند از خود دفاع کنند، مثلاً در ازدواجهای اجباری، بررسیها نشان میدهد که زنان عزت نفس نداشتهاند. باید کمک کنیم تا زنان به رشد فردی برسند.
ز_ پذیرش و ادغام اجتماعی
از نگاه موسوی، مساله مهم، پذیرش اجتماعی است. آیا فردی که خطا کرده است باید زندگیش پایان بپذیرد؟ ما بسترهای لازم برای بازگشت فرد را نداریم. پذیرش اجتماعی، رویکرد ادغام اجتماعی را مطرح میکند. یعنی باید فردی که خطا کرده بتواند در اجتماع ادغام شود.
ح_ اورژانس اجتماعی و آییننامه اجرایی
آن پلیس و قاضی که با وجود التماس دختر (رومینا) که میگفت «پدرم مرا میکشد»، بجای تحویل او به مادر یا بهزیستی، او را به پدر تحویل میدهد، از آییننامه اورژانس اجتماعی تخطی کرده است و باید پاسخگو باشد.
موسوی با یادآوری آییننامه اورژانس اجتماعی و نقش آن در پیشگیری از قتل ناموسی میگوید: اگر قاضی همین قانون را مبنای کار قرار میداد، نباید رومینا را به پدر تحویل میداد. بهترین مرجع، اورژانس اجتماعی است. اورژانس اجتماعی کارش همین است. اما قاضی این قانون را مرجع قرار نداد.
موسوی ادامه میدهد: مونا وقتی از ترکیه برگشت، قانون نمیبایست اجازه میداد همان شب به خانه پدر فرستاده شود. وقتی فردی در معرض خطر قرار میگیرد، اورژانس اجتماعی محل کار است. همین قانون در وضعیتهای مخاطرهآمیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد؛ هر چند قانون مجازات اسلامی بر این قانون غلبه دارد، اما وقتی فردی در معرض خطر قرار میگیرد، اورژانس اجتماعی محمل قانونی دارد. البته با وجودی که ۲۲ سال از تصویب لایحه اورژانس اجتماعی میگذرد، اما زیرساختهای آن هنوز کاملاً آماده نیست و لازم است مسئولان توجه بیشتری به این محمل قانونی داشته باشند.
فردوسی: اگر کسی اشتباه میکند یا خطا میکند، باید قانون رسیدگی کند. باید قوانین بهروزرسانی شود
ط_ آگاهیبخشی در مورد شماره تلفنهای اضطراری
موسوی در مورد لزوم آگاهیبخشی در مورد شمارههای اضطراری گفت: شماره تلفنهای مختلفی برای ارائه خدمات در مواقع اضطراری در نظر گرفته شده است که آشنایی با آنها میتواند در بسیاری موارد راهگشا باشد. اگر قربانیان مرجع را میشناختند، شاید در بسیاری موارد میتوانستیم قتل ناموسی را مدیریت کنیم.
از نگاه فردوسی، باید اطلاعرسانی در سطح مدارس انجام گیرد؛ به گونهای که اگر بچهها با خطری مواجه شدند، با یک شماره تلفن تماس بگیرند. ضمن آنکه آموزش و پرورش یک خط به نام «نماد» با شماره ۱۵۷۰ ویژه دانشآموزان راهاندازی کرده است. ۱۲۹ (ارائه خدمات حقوقی) و ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی) نیز میتوانند کمک کنند. اورژانس اجتماعی حد فاصل بین خانه و کلانتری است. شماره ۱۴۸۰ نیز صدای مشاور سازمان بهزیستی است.
ی_ یادگیری اجتماعی
در نظریه یادگیری اجتماعی گفته میشود براساس مشاهده، تقلید و مدلسازی یادگیری اجتماعی رخ میدهد. موسوی با طرح موضوع یادگیری اجتماعی میگوید: موضوع مهم یادگیری اجتماعی است. به این معنا که وقتی فردی کاری انجام میدهد، میتواند برای دیگران الگو شود. به عنوان مثال، الان به دلیل تکرار تعاملات، حساسیتها کاهش یافته است.
فردوسی هم اضافه میکند: همین یادگیری اجتماعی در اعدام قاتل ناموسی نیز میتواند رخ دهد. اگر ببینند فردی را به دلیل قتل ناموسی اعدام کردند، یادگیری اجتماعی رخ میدهد و موجب میشود که سایر افراد از این کار خودداری کنند.
موسوی: روحانی و مربی پرورشی باید درست به مسائل بپردازند. در این صورت، مسائل خیلی بهتر حل میشود
ک_ تاثیرگذاری رسانهها
رسانهها به طور انکارناپذیری بر فرهنگ، افکار عمومی، هویت، ساختارهای جامعه و مهمتر از همه اطلاعرسانی تأثیرگذار هستند و از عوامل و ابزارهای مهم جامعهپذیری افراد و رشد فرهنگی محسوب میشوند که میتوانند نقش بسزایی در تحول جنبههای گوناگون زندگی ایفا کنند.
فردوسی در این زمینه میافزاید: رسانهها باید بیشتر کار کنند. بسیاری از افراد هستند که آگاهی ندارند. نمیدانند در صورت گرفتاری باید به کجا مراجعه کنند. رسانهها باید در این مورد کمک کنند.
ل_ لزوم تناسب مجازات با جرم
ل_ ۱_ به روزرسانی قوانین
موضوع قوانین هم در این نشست مطرح شد. فردوسی تاکید دارد: اگر کسی اشتباه میکند یا خطا میکند، باید قانون رسیدگی کند. باید قوانین بهروزرسانی شود. ما در قتلهای ناموسی ضعف قوانین داریم. موسوی هم میافزاید: در مواردی بیاعتمادی به قانون نیز وجود دارد.
پوربابایی یادآور میشود: قوانین ما از مسایل فقهی گرفته شده است. حدیث «أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیک»؛ یعنی تو و اموالت برای پدرت میباشی. این حدیث یعنی اگر پدر، فرزند را بکشد، قصاص نمیشود. این حدیث منسوب به پیامبر است. اما آیا این حدیث درست است؟ قانونگذار با این قوانین اجازه میدهد که این اتفاقات بیفتد. فقه باید پویا باشد. ما برای نظم قانون ایجاد میکنیم. اما ماده ۳۰۳ مجازات اسلامی با طرح مائله مهدورالدم بودن به افراد اجازه قتل میدهد و این قتل نه دیه دارد و نه قصاص. حتی اگر فردی اعتقاد داشته باشد که فرد دیگری مهدورالدم است، اجازه کشتن دارد. بنابراین، قانونگذار راه قتل افراد را باز گذاشته است و اجازه داده است کجاندیشی، با یک لعاب مقدسمآب پوشانده شود که میتواند خطرناک باشد.
به گفته موسوی، خیلی موارد بر مبنای سلیقه است. در دین شرایط بسیار سختی برای اثبات زنا در نظر گرفته شده است.
پوربابایی نیز میگوید: افزایش مجازات تأثیری ندارد اما از نگاه فردوسی، اگر ببینند فردی را به دلیل قتل ناموسی اعدام کردند، یادگیری اجتماعی رخ میدهد و موجب میشود که سایر افراد از این کار خودداری کنند.
موسوی نیز تاکید دارد باید از عادیسازی جرم جلوگیری شود و مجازات دارای خصوصیت بازدارندگی باشد. از نگاه قاسمپور که دارای دکترای حقوق است، قطعیت از حکم گرفته شده است.
ل_ ۲_ فعال شدن حوزه اجتماعی در کنار قضات
موسوی بر این باور است که باید بخشهای اجتماعی را در کنار قضات فعال کنیم. ما این حرفها را میزنیم اما به عمل درنمیآید. از نگاه فردوسی، اگر رشته روانشناسی جنایی در دانشگاه راهاندازی شود، فارغالتحصیلان این رشته میتوانند در کنار قضات فعال شوند.
فردوسی: گاهی روانپریشی در شکل قتل ناموسی بروز میکند و گاهی به خشم فروخورده تبدیل میشود
ل_ ۳_ پرونده شخصیت
«پرونده شخصیت» یکی از نوآوریهای قانون آیین دادرسی کیفری سال ۹۲ است که در برخی از جرایم مهم به طور الزامی باید تشکیل شود. این پرونده در راستای شناخت بیشتر متهم و وضعیت روانی، اجتماعی و سوابق زندگی او است. پرونده شخصیت متفاوت از پرونده کیفری است و بر اساس ماده ۲۰۳ قانون آیین دادرسی کیفری و به دستور بازپرس به موازات پرونده کیفری بوسیله واحد مددکاری اجتماعی تشکیل میشود.
موسوی با یادآوری طرح «پرونده شخصیت»، میافزاید: سالها از تصویب تشکیل پرونده شخصیت میگذرد. اما هنوز جایگاه قانونی ندارد. هنوز اداره کل مددکاری اجتماعی باید تشکیل شود.
ل_ ۴_ ظرفیت میانجیگری
میانجیگری رسمی بوسیله میانجیگران آموزش دیده در حوزه مسایل کیفری از جمله ظرفیتهایی است که در دعواهای حقوقی و کیفری وجود دارد و در مبانی دینی نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
به گفته موسوی، ظرفیت میانجیگری هم داریم؛ بخش مددکاری این ظرفیت را هم دارد. این ظرفیتها هستند، اما بسیاری از مردم از این ظرفیتها خبر ندارند.
فردوسی نیز میگوید: با توجه به بافت مذهبی کشور، باید از ظرفیت علما استفاده کرد. موسوی نیز ادامه میدهد: مردم باید مسایل کارشناسی را خارج از حوزه دین بشنوند. بیشترین تریبون را روحانیان دارند. باید روحانیان را در این حوزه آموزش داد و اگر آموزش درست داده نشود، ممکن است ورودشان مسایل را بدتر هم بکند. رسانه، روحانی و مربی پرورشی باید درست به مسایل بپردازند. در این صورت، مسایل خیلی بهتر حل میشود.
م_ گفتگو؛ صریح و بیپرده
م_ ۱_ جلب توجه بیشتر جامعه به اهمیت موضوع
از نگاه موسوی، با توجه به اتفاقاتی که در سال گذشته رخ داد، قتل ناموسی موضوعی است که باید از پستو بیرون بیاید و خیلی صریح و بیپرده باید در مورد آن صحبت کرد. فردوسی هم بر این باور است که زنان جامعه نیز باید فعالتر عمل کنند و مسئولیت فردی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
حاجی پور: خشونت علیه زنان مشکل بشر است و به همان اندازه بخشی از گذشته و حال حاضر دنیای غرب مانند هر جای دیگر است
م_۲_ ایجاد فضای گفتوگو
موسوی از لزوم ایجاد فضای گفتوگو سخن به میان آورد و تصریح کرد: گفتوگوهایی از این دست میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. این گفتوگوها را باید با افراد مختلف داشته باشیم. رویکرد چندنهادی داشته باشیم و از تمام ظرفیتها استفاده کنیم. باید اینقدر در مورد این موضوع صحبت کنیم، تا قبح موضوع از بین برود و مساله حل شود. این گفتوگوها میتواند تأثیرگذار باشد، اما سیاستگذاران باید در این گفتگوها حضور داشته باشند.
نتیجهگیری
قتل ناموسی ناخوشایند، برهمزننده نظم جامعه، آسیبزننده به سلامت روانی افراد و جامعه است. این قتل ریشه در عوامل فردی، میان فردی و ساختاری دارد. باید در تفاهم سنت و مدرنیته به این برداشت رسید که دخالت در زندگی دیگران، انگ زدن به زنان خانواده دیگر و تشویق افراد ذکور آن خانواده به پاک کردن آن انگ، نه ننگ، با خون محکوم است و باید این تغییر فرهنگی بوسیله استادان دانشگاه و روحانیان در قالب ارتباط حوزه و دانشگاه با جامعه نهادینه شود. لذا با موضوعی چندوجهی روبهرو هستیم که در تعالیم پیامبر اکرم (ص)، شریعت و سخنان مقام معظم رهبری و علما نیز مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته است. بنابراین، حرف اول این است که «پیشگیری مهمتر از مجازات است».
اما خشونت علیه زنان و ناکامی سیستمهای قانونی در مجازات آن، یک مشکل جدی است و نشان میدهد که تناسبی میان جرم و مجازات وجود ندارد. این در حالی است که افزایش مجازات به دلیل یادگیری اجتماعی میتواند در کاهش جرم مؤثر باشد. هر چند افزایش مجازات ممکن است منجر به حذف کامل قتلهای ناموسی نشود، اما باید توجه داشت افزایش خشونتها و قتلهای ناموسی نیز به گسترش «پاکدامنی و عفاف» منجر نمیشود.